میراکلس لیدی کلو

زمزمه قلب‌ها " پارت 2"

دریچه‌‌‌ای شبیه یک حفره

پریدیم توش و دوباره سیاهی...

.

.

.

.

.

.

کمی‌بعد :

اروم بلند شدم انگار برعکس بودم چشمامو باز کردم

که دیدم همه بر عکسیم
‏
‏بهتر نگاه کردم ما تو یه جا دیگه بودیم

همرو صدا زدم

و باهم به سمت جلو حرکت کردیم

که یکدفعه یک چیز هممون رو بلعید (درسته)

نگاه کردم

ما تو یه جای دیگه بودیم

توی جنگل بزرگ

سبز بود و قشنگ

هممون بع جلو رفتیم

یه من یکدفعه یه تکه کاغذ روی یک تکه سنگ دیدم

بقیه رو هم صدا زدم

کاغذ رو باز کردم توش یه نوشته بود

خوندم

من.‌‌ان‌کیست که چهار خواهر دارد و مل...

کاغذ پاره شده بود

ولی پایینش یک چیز نوشته بود

من. لول بعدی تکه کاغذ گم شده کانجانکتیویتوس

دوباره خوندم

من. کانجانکتیویتوس

بقل کاغذ یه نقشه بود نقشرو برداشتم جای دو چیز رو نشون میداد

اون اتاق و جنگل

پس پس اون یکی چی

کاغذ رو تو جیبم گذاشتم و دوباره تکرار کردم

من. کانجانکتیویتوس

یک دفعه اسمون ابری شد

و غولی از اون بیرون اومد

سیاه بود و دامنی که از جمجمه درست شده بود رو داشت

داشت از لباسش خوشم میومد

که کای با داد گفت

کای. یووووووهووووووو منم جادوم رو پیدا کردم

جادوش اتش بود

همه خوش حال شدن ولی بعد جیم (جیمز) گفت

جیم. بچه‌ها داره نیاد نزدیک

جیم نشانی که داشت رو پرت کرد اون ور

ولی نشان دوباره به اون برگشت

و دور نشان برق زد و نوشته روش معلوم شد

جیم. برای شکوه مرلین روز را تحت فرمان خودم اعلام میکنم

یک دفعه نشان اون رو تبدیل به یک شوالیه کرد و زره زیبا به او داد

همه جادو‌هاشونو اماده کردن

میخواستیم حمله کنیم که کسی مارو از پشت گرفت

برگشتیم شبیع اژدها بودن

ولی گاو بودن که پاشون پار عقرب بود

فک کنم داشتن با هم حرف میزدن چون داشتن ما ما میکردند

که میرای گفت

میرای . چی میخواین ما رو بخورین اوه پسرا بزارید حلش کنیم

که اون گاو عقرب‌ها عصبانی به میرای نگاه کردند و ما ما میکردند

میرای وحشت زده گفت

میرای . باشه

استار. چی گفت

میرای . میخوان مارو بخورن یا بزارن پادری دستشویی

و همون موقع میبل بالا اورد

داشتن ما رو میبردن که ...

میدونم کم بود تمام تلاشم رو میکنم زیاد بنویسم

اصلا شاید اون یکی رو هفته بعد دادم

برای بعدی 5 نظر نا قابل